کاش میدانستم به چه می اندیشی؟
که تو در مذهب عشق به چه دین و کیشی؟
کاش میدانستم پاسخت بر من چیست؟
دیکته ی مهر دلم را لااقل میدهی بیست؟
کاش میدانستم شعرمن میخوانی؟
اینکه من عاشقتم چی آن نیز میدانی؟
کاش میدانستم که دلت در پی کیست؟
آن نگاه نگرانت پی چشم چه کسیست؟
کاش میدانستم سعی ام ارزش دارد؟
سوی چشمان دلت میل چرخش دارد؟
کاش میدانستم که کجای خطم؟
ابتدای راهم یا انتهای خطم؟
کاش میدانستم که کجا باید دید؟
گل چشمان تورا از کجا باید چید؟
کاش میدانستم گل چرا میجوشد؟
با همه سردیه تو دل چرا میکوشد؟
کاش میدانستم پاسخ اینهمه کاش
در جوابش تو بیا لحظه ای عاشق باش
خرابه حال و روز من هنوزم دلم میسوزه از عشقت هنوزم
تو نیستی که ببینی دیده ی من شب و روز واسه تو خیسه هنوزم
تو که از حال من خبر نداری نمیدونم خوبی یا بد میاری
نمیدونم که از چشم سیاهت دلی باز داره میسوزه هنوزم؟
ولی بدون بازم گذشت بهاری از عشقی که تو دادی یادگاری
برو ببین که توی خاطراتت بهارای گذشته هست هنوزم؟
چه زود گذشت از اون روزی که داشتی تو قلب من گل عشقو میکاشتی
جوونه زد نهال شد یه درخته خبر داری اینارو تو هنوزم؟
بازم میگم که تو خبر نداری که بر من میگذره چه روزگاری
روزای آبی و آروم و روشن داره نگاه پر شورت هنوزم؟
نمیخوام غمخوره دلم تو باشی نخواستم زحمتی کشیده باشی
یه نیم نگاه ساده دائی دختر یا باز بهانه داری تو هنوزم؟
بذار بگم به عشقت آفرینی نه اول نه وسط تو آخرینی
به اون خدا میخوام که زنده باشی دوست دارم ته دلم هنوزم
یه ایما یه اشاره یه نشونه بمن بده تا این دل دیوونه
بدونه بی تو یک لحظه حیاتش مجازه بی اجازه باز هنوزم
تو باور کن که بی تو سخته اما یه روز حل میشه قفل این معما
یا میای یا نمیای قصه اینه که عاشقت میمونم من هنوزم
هنوزم دارم از تو مینویسم نازنینم با اینکه شاید مدتی دیگه تورو نبینم
هنوزم نور امید دل من پرفروغه با اینکه خیلیا با طعنه میگن که دروغه
هنوزم عشق تو پپیمونه ی جام شرابه با اینکه شاید این رویا یه جور خواب یه سرابه
هنوزم دل به دریا زدنم خیلی عجیبه با اینکه توی دریای نگات دلم غریبه
هنوزم گلدون اقاقیا بوی تو داره هنوز ترانه هام واژه ازت کم نمیاره
هنوز میخوام بدونی که چقدر دیوونه هستم با اینکه خوب میدونم بی تو من خالیه دستم
هنوز نگاه مست اون شبت یادم نرفته ولی دارم ز یاد تو میرم هفته به هفته
بیا تا شاخه ی خشک محبت جون بگیره اگه نیای همین روزا دلم بی تو میمیره
فقط نگاهی کن به این دو خط و دست نوشته همین نگاه تو برای من یه سرنوشته
تو باور کن ملیکا عشق من یه حس پاکه یه روز یادت نباشم جسم خسته ام زیر خاکه
با آتیش نگات دست و دلم رو کن برشته جهنمه نگاهت بهتر از حورو بهشته
قصه ی عشق منو تو از کجا بگو شروع شد
تو چیکار کردی که مردن واسه چشمات آرزو شد
تو چیکار کردی که دستام شور عشق تورو داره
تو زمستون از تو گفتن میبینی عین بهاره
تو چیکار کردی با قلبم که با نبضت سازگاره
اگه فکر تو نباشه شور زندگی نداره
تو چیکار کردی با چشمام که ز فکرت خیسه خیسه
توی دفتر نگاهم شعر مستی مینویسه
تو چیکار کردی که شعرام همه بوی تورو داره
وقتی نیست فکر تو اینجا بیتام قافیه نداره
تو چیکار کردی بگو که دارم از دوریت میمیرم
نمیدونم ته قصه میمونم یا که میمیرم
تو چیکار کردی که هرشب کلی واژه از تو دارم
اینقدر دوستت دارم که حتی یه جمله ندارم
خیلی داغونم گل من توی این غربت بی حد
آرزوم فقط تو هستی بی نهایت تا قیامت
تو جواب نه دادی من که پشیمون نمیشم.....واسه دنیای دلم میله ی زندون نمیشم
با وجود اینکه تو چشات میخوندم چی میگی.....ولی با یه حرف ساده منکه حیرون نمیشم
عاشقی به صبرو گبرو جبرو قدر طاقته ......خستگی تو راه عشق بردگی نیست فراقته
عاشق آرزوش همین گذشتن از ثانیه هاست.....تنها دلخوشیش همین بندگی و اسارته
تو خیال کردی بگی نه میگذرم به سادگی.....نه عزیزم کار ماست ریاضت و آوارگی
تو بدون قسمت و تقدیر دست ما نیست ولیکن......زیر دست من نداره چاره جز بیچارگی
حکم تو سکوته و کار دلم اطاعته اگه بچگی ازش دیدی بدون کم طاقته
آخه فکر تو پریشون میکنه نگارشو اشک چشماش که ریا نیست از یکم صداقته
من میمونم پای عهدی که با تو بسته نشد عاشق اونه که تو راه عاشقی خسته نشد
توی اینهمه هیاهو تو یقین کن گل من دل من به جز دلت به هیچی وابسته نشد
تو این روزای بی مرام دوری چقدر سخته تحمل و صبوری
چقدر سخته که منتظر بمونی ندونی اون که میخوای هست چه جوری
ندونی آسمونش به چه رنگه ندونی تو دلش واسه چی جنگه
ندونی حتی دیوار نگاهش واسه چی اینقدر سخت و بلنده
نفهمی که میدونه تو نگاته؟ یا آهنگ تموم خاطراته؟
ندونی حتی که میفهمه عشقو؟ اگه بدونه آیا پا به پاته؟
تو که حتی نگفتی یاد اونی داره دیر میشه میره این جوونی
بگو تا پی نبرده بی ستاره ترین شب توی عمق آسمونی
بگو اینکه خودش غربت محضه واسه تو جون میده لحظه به لحظه
بهش بگو چشای نازنینش روی قلبت همش میندازه لرزه
بهش بگو تموم زندگیته نگاش آغوش گرم خستگیته
درسته که ازش دوری ولیکن یادش مسبب این تازگیته
نترس از اینکه بشنوی شلوغه سرش با اینکه میدونی دروغه
تو میدونی که پاکه مثه خورشید اگرچه مدتیه کم فروغه
بهش بگو شاید بفهمه دردو یا اینکه حس کنه بغض یه مردو
بهش بگو با اینکه نا تمومه گوشه کنایه های حرف مردم
بهش بگو که میشنوی صدارو؟ صدای عاشقونه ی گیتارو؟
گیتار قلبی که کوکش خرابه میشه بی من تموم کنی بهارو؟
بهش بگو اگرچه نگه آره بدون بعد زمستون یه بهاره
یه روز میفهمه که کسی تو دنیا قدر تو اینقدر دوسش نداره
من از نگاه مست تو به وسعت در یا رسیدم
تو راه عاشقی بجز تو شعر تازه ای ندیدم
تو یه بیت تازه هستی واسه آغاز ترانه ام
نرو از پیشم عزیزم بی تو من پر از بهانه ام
تو خیال پر پرواز توی فکر یه خزونی
ترسم از اینه یه روزی بری و پیشم نمونی
ترسم از اینه شقایق بشی و پیشم نمونی
منو قلب آسمونی منو یه جسم زمینی
منو بشناس که همیشه دوتا چشمام خیسه خیسه
چشمی که شبارو تا صبح مشق اسمت مینویسه
فقط آرزوم همینه که بشینی پیش چشمام
چی گذشته بر دل من که نگاهت شده رویام
واسه یه لحظه ی با تو همه دنیارو میبخشم
مثه یه ستاره تو شبای چشمات میدرخشم
میشم اون که تو میخواستی شدی اون که من میخواستم
آخ چه روزای قشنگی خدایا ممنونت هستم