خیلی وقته

خیلی وقته خبر از تو ندارم
رفتی دیگه نمیای ازین ورا
گفته بودی نمیخوای با من باشی
تو فقط بیا بهم بگو چرا

 

من که زندگیمو پات ریخته بودم
تو چرا نخواستی اینو بدونی
خیلی وقته توی سلوله دلت
دل من شده اسیرو زندونی

 

خیلی وقته که از عاشقی جدا
بیخیال آدمکهاش  شده ام
خیلی وقته فکر اما و اگر
قاطی ولی و ایکاش شده ام

 

تو سوزوندی بی حضورت پیش من
بردی از یاد همه دین و کیش من
من میخواستم مدیونم بشی ولی
گروء هنوز تو دستت ریش من

یادم رفت بت بگم

تو رفتی و نرفته یاد تو از روزگارم 

تو چون تابستون و من او خزون بی بهارم 

تو رفتی شاید این رفتن بشه چاره ی کارم 

یادم رفت بت بگم عمریه دارم بد میارم  

یادم رفت بت بگم تموم زندگیم تو بودی 

شیشه ی عمرمو 2ساله از من تو ربودی 

دادی به وسعت عاشقیام تو یه رکودی 

بهم بگو اونکه شکست دلو ، اون تو نبودی  

یادم رفت بت بگم چه صادقانه با تو هستم 

برای اون نگات من می نخورده مست مستم 

بجز تو آسمونی، چش روی هر ستاره بستم 

از این فاصله ها جدائیا من خیلی خستم  

یادم رفت بت بگم تموم آروزو و هستی 

مسیح و کیش و دین و بت پرستی 

خیال عاشقی و سادگی و شام مستی 

به اون خدا برای من فقط تو هستی  

یادم رفت بت بگم چه ساده از من تو گذشتی 

به عاشقت نداری رحم و مهر یا یه گذشتی 

اگه تموم دنیا رو تو با یه دونه کشتی 

مثه من نمیشد پیدا اگه یه روز میگشتی  

یادم رفت بت بگم با اینکه رفتی تو ز پیشم 

با اینکه با جدائی تو زدی تیشه به ریشم  

بدون اون که بهت گفت یه روزی عاشقت میشم

حالام بدون که واست من اون عاشق همیشم