رفتی و خاطره شد عشق محال دل تو
یه دفه خشک شد آن نهر زلال دل تو
مثه باران بودی باریدی بر دل من
که یه شب سنگ شدو خورد به قلبم دل تو
*****
تو خبر داشتی از سیل نگاه نگران
توکه آگه بودی از صید وصال دگران
چه شد آن قصه ی ناب و طب عاشق کش تو
که چو یک تیر نشان رفت به نگاهم دل تو
******
تو شدی قاصدک و شونه به شونه گشتی
سوی هر باغ و گلستان و دیارو دشتی
مگر این دلکده صحرای نهان بود که چون
پابرهنه میگریزد ز نگارم دل تو
******
من که با عشق تو رویا و خیالی داشتم
روی هر سنگ رسیدم بذر عالی کاشتم
مگر آن میکده کم باده نشین داشت که شب
ساغرش کشت و درش بست و می اش برد دل تو
******
کم بگویم که مجالی سبب گفتن نیست
دل تو در مکتب عاشق کشی نمره اش بیست
لیکن از بابت درس اشتیاق مجنون
لیلی بی دل و لجباز و یه دنده است دل تو