برو
میخوام فراموشت کنم من ترک آغوشت کنم
از تو چراغونیه دل بیام و خاموشت کنم
میخوام دیگه نبینمت حتی به قیمت جونم
میخوام بمیرم و شبونه من سیاپوشت کنم
میخوام فراموشت کنم اما نه به این سادگی
خودتو گفتی بازیه عاشقی و دلدادگی
میخوام برنده من باشم اما میدونم نمیشه
تواین بازی چشای تو برنده میشه همیشه
دست من خالی و اما دست تو پر پره
از کنایه های تو ماشین قلب من غره
برو با این خیال خوش که خیلیا عاشقتن
دارم عادت میکنم به بودنت خیلی زیاد
وقتی رفتم بکن از خاطره من کمی یاد
بگو یه عاشق مشکی پوش بودش که هی میگفت
میخوامت قد یه دنیا به خدا خیلی زیاد
ولی از بخت بدش دنیا امونش نمیده
میبره اونو ز پیشم با هزار خاطرو یاد
مثه برگ زردی از درخت من جدا میشه
عاقبت میشه اسیر چنگ بی رحمیه باد
یاد اون روزا بخیر که واسه دیدن چشات
باج به صدتا آینه حتی تو خوابم نمیداد
حالا اون روزا کجا و تو کجا و ما کجا
همه داریم یه جوری میریم به سوی ناکجا
تو با یه دنیا نگاه سردو بی روحو منم
که دارم زیر نگاه سرد تو جون می کنم
صدام دیگه در نمیاد
صدام دیگه در نمیاد واسه تو که خود شبی
واسه عاشق شدنم تنها تو واسم سببی
راهی واسه من نمونده جز یه مشت ترانه خیس
نمیدونم که یکی گفت تو فقط واسش بنویس
جز ترانه من چی دارم که بفهمی با تو هستم
توی این راه واسه ی تو دستامو چه ساده بستم
فقط این یادت بمونه که نخواستی که بمونی
تو نخواستی من میخواستم که تو شعرامو بخونی
بیخیال
بیخیالم شو عزیزم منو عشق آتشینم
دیگه هرگز من نمیخوام تورویه بارم ببینم
برو تا که جون بگیره بذر بیرحمی که کاشتی
تو واسه این قلب خسته راه برگشتی نذاشتی
بی بهونه ترک عادت کردیو گفتی زرنگی
من میدونستم از اول تو واسم کردی دورنگی
منو بیخیال شو تا باز عاشقیمون جون بگیره
عشق من توی صداقت نه توی هوس بمیره
تو یه بی سراب وحشی من یه آرزوی بیتاب
تو شبا تو بی پناهی ولیکن من توی مهتاب