دارم عادت میکنم به بودنت خیلی زیاد
وقتی رفتم بکن از خاطره من کمی یاد
بگو یه عاشق مشکی پوش بودش که هی میگفت
میخوامت قد یه دنیا به خدا خیلی زیاد
ولی از بخت بدش دنیا امونش نمیده
میبره اونو ز پیشم با هزار خاطرو یاد
مثه برگ زردی از درخت من جدا میشه
عاقبت میشه اسیر چنگ بی رحمیه باد
یاد اون روزا بخیر که واسه دیدن چشات
باج به صدتا آینه حتی تو خوابم نمیداد
حالا اون روزا کجا و تو کجا و ما کجا
همه داریم یه جوری میریم به سوی ناکجا
تو با یه دنیا نگاه سردو بی روحو منم
که دارم زیر نگاه سرد تو جون می کنم
صدام دیگه در نمیاد
صدام دیگه در نمیاد واسه تو که خود شبی
واسه عاشق شدنم تنها تو واسم سببی
راهی واسه من نمونده جز یه مشت ترانه خیس
نمیدونم که یکی گفت تو فقط واسش بنویس
جز ترانه من چی دارم که بفهمی با تو هستم
توی این راه واسه ی تو دستامو چه ساده بستم
فقط این یادت بمونه که نخواستی که بمونی
تو نخواستی من میخواستم که تو شعرامو بخونی
بیخیال
بیخیالم شو عزیزم منو عشق آتشینم
دیگه هرگز من نمیخوام تورویه بارم ببینم
برو تا که جون بگیره بذر بیرحمی که کاشتی
تو واسه این قلب خسته راه برگشتی نذاشتی
بی بهونه ترک عادت کردیو گفتی زرنگی
من میدونستم از اول تو واسم کردی دورنگی
منو بیخیال شو تا باز عاشقیمون جون بگیره
عشق من توی صداقت نه توی هوس بمیره
تو یه بی سراب وحشی من یه آرزوی بیتاب
تو شبا تو بی پناهی ولیکن من توی مهتاب
میدونم
یه جواب به این همه سوال تازم نمیدی
این همه گل میفرستم توی نامه ام توی شعر
تو به دست خسته ام یه دونه ام گل نمیدی
این همه میگم بیا میندازی پشت گوش تو باز
تو یه بارم به دل شکسته ام قول نمیدی
جاریه از سد چشمام یه عالم رودخوونه باز
تو واسه رودخوونه هام حتی یکی پل نمیدی
دیوونه شدم تا شاید رحم کنی جواب بدی
تو حتی جواب به یه بیچاره خل نمیدی؟
دیوونه تر شدم بازم اثر نکرد کارام
تو سلامی به یه دیوونه منگول نمیدی؟
من میخوامت میدونی؟ یا بازم بیام داد بزنم
میدونم که راه به یه خاطر خواه شل نمیدی
تلافی
خونه ویرون قلبمو پر از دردوبلا کن
بیا عاشق کن دوباره حالا که فصل بهاره
خونه رو پر از طلسم خوب و خوشرنگ شما کن
بیا تا گلا نمردن اونا رو بو کن دوباره
عطر ناز پیرهنت رو تو تو این هوا رها کن
بیا که اینجا شکسته بغض بی تو بودن ما
چشمارو از خیس گریه بار دیگه تو جدا کن
بیا واسه اقاقی کمی ناز کن تو دوباره
تنتو تو راه عاشقی واسه یه بار فدا کن
بیا عاشق کن دوباره هر چی سنگه شکل قلبه
دنیارو پر از حریق دوسه تا برق نگا کن
میدونم رفتی و دیگه راه برگشتی نداری
ولیکن دارم میمیرم بیاورحمی به ما کن
اگه آسمونی هستی بارون به ما ستاره
توی شهر ساکت ما شور عاشقی به پا کن
تو نامهربون نبودی دنیا با تو بد تا کرده
پس تلافیه زمونه رو سر بیگانه ها کن
کمکم کن
توی آخرین شب عمر دلم شدی ستاره
توی آخرین شبی که شعر آخرو نوشتم
نام نازنین و پاکت چنگی زد به سرنوشتم
من دوباره جون گرفتم با یه ایما یه اشاره
فقط اینجا با یه یادت نمیدونی که بهاره
هیاهویی شد دوباره توی قلب خسته من
جون گرفت قلم مرده ام پر گرفت اوج تن من
کاش یکم باور میکردی عشق بینهایتم رو
کاش چشات میدید قشنگتر با تو و سعادتم رو
نوبتم باشه میدونی؟ نوبت عاشقی توست
عمر لحظه لحظه من توی دست مرمر توست
نذار این هوا بمیره زیر بی تفاوتی ها
نذار از نفس بیافته قلم ساده رؤیا
کمکم کن نه با ترکم با یه باور دوباره
مثه اسب شاخدار فقط تو قصه ها میای
مثه اون که دوست داره معلوم نشه عاشقمه
هر چی میگم تو با یه دنیا ناز و ادا میای
دست میذارم روی اسمت دلم آروم میگیره
تو میگی اگه بیای فصل شکوفه ها میای
میگی ترکت میکنم رودخوونه ها بی آب میشن
تو فقط موقع نابودیه ماهیا میای
یه درختم که باشم وقتی نیازت قلمه
موقع بریدن ساقه و شاخه ها میای
نامتون اینقدر نازه که نمیتونم ببرم
توی شعرام و تو حرفام با نام شما میای
ناراحت نشوعزیزم من واسه خود شماست
که میگم اگه بمیرم چون فرشته ها میای
دوست دارم بهم بگی اگه یه روزی بمیرم
سر قبرم واسه گریه و شب عزا میای؟
تو میگی دنیا دورنگه اجازه ام دست مامان
بگو که اگه بذاره گاهی پیش ما میای؟
وقتی که فکرمیکنم میبینم حق با مامانه
آخه اون فکرمیکنه توهرروزوهرجا میای
جونمم ازم بگیرن دل من مال شماست
تو فقط بگو واسه بردن اون کی یا میای؟
ورق
آدم به آخر برسه صبرش دیگه تموم بشه
واسه دیدن یارش دلتنگ آسمون بشه
از زمینو از آسمون بهونه بیخود بگیره
اصلان بیاد بگه میخواد زنده نمونه بمیره
گریه کنه بارون بیاد خیس بشه سقف آسمون
از توی چشماش رد نشه بعد بارون رنگین کمون
بخاطر یه نیم نگات هر ثانیه جون ببازه
با یه نوشته تو کادوت برا دلش زندون بسازه
دلگیر نشه هر چی میگی بعدش وفا نمیکنی
خودخوری کنه تا ابد بترسه از اینکه بری
بمیره اما تو ببینی داره نفس میکشه
خون دل بیمارشو به پیکر قفس میکشه
تو زندون خود ساختش طی شه مجازات یه عشق
صبحش بیان اعدام بشه بازم به چوب دار عشق
بی سر پناهیتو ببینه و هی آتیش بگیره
بیاد ببنیه تو هنوز باور نداری اسیره
بشنوه اون کنایه ها ببینه هی جورو جفا
دردش اینه که تو هنوز نیستی سر عهدو وفا
جمع بشه دردا تو دلش یهو اون آتیش بگیره
ولی ببینی که هنوز باز توی عشقت اسیره
دیدی کسی با این نشون ؟اگه دیدی بهم بگو
بهم بگو یاد بگیرم اگه دیدی لطفا بگو
بگو ببینم چی جوری تونست تحمل بکنه
چی جوری تونست توی چش دلش نگاهی بکنه
بهم بگو تا یاد بگیرم دیگه گریه ام نگیره
دلم واسه دوری ز تو همش بهونه نگیره
بهم بگو یاد بگیرم با یادت دلخوش بمونم
دوست دارم رو نگفتی میگی یه روز من میدونم
تو انتظار دیدنت من میمونم تا آخرش
من میمونم تا این ورق برگرده روی بهترش
اون چشات
اومدی سر قرار با من نبودن اون چشات
تو که گفتی آبین رنگی نبودن اون چشات
توی قایق ما نشستیم و سر صحبتا وا شد
تو میگی که با منی دروغ نمیگن اون چشات
من رو خواستن دلت کلی حساب باز میکنم
تو نمیخوای بگی که منو نمیخوان اون چشات؟
میگی زوده حالا واسه قرار وقت بذاریم
تو به من نگفتی که با من نمیان اون چشات
از نگات قول یوسه قشنگو میگیرم
تو نمیدونی که چه قولایی میدن اون چشات
من که دارم جون میذارم پای عشقمون ولی
نمیدونم که چرا با من غریبن اون چشات
تهمت شادی دور از تو منو خرد میکنه
مگه خیس چشامو هرگز ندیدن اون چشات؟
دلیل دوریتو از من خوب میدونم چی چیه
میدونم همیشه تو مذیقه بودن اون چشات
من میدونم عاقبت سهم یکی دیگه میشی
میدونم کارته و همش فریبن اون چشات
خندتو به غصه هام نمیتونی پنهون کنی
میدونم یه روز میاد که پشیمونن اون چشات
غصه عشق تو باز منو رها نمیکنه
اسیرم تو چنگ خیس و پریشون اون چشات
کاش
کاش بیای و به همه سولام جواب بدی
برا یک بارم شده گلدونامونو آب بدی
کاش بیای و به همه وعده هاتون عمل کنین
لا اقل به من یه مشت آرزوی سراب بدین
کاش که بارونی نباشه چشای ناز شما
گل حسرت نباشه میون حرفای شما
همیشه با یادتون غوغایی کردم میدونین؟
کاش میشد دوسه تا عکس نازنین و ناب بدین
غصه عشق شما منو رها نمیکنه
آخه درد عاشقی رو که کسی نمیدونه
شما با خیالتون تو دل من نمیدونین
کاش میشد جای خیال یه خونه خراب بدین
از شما نوشتنم به خدا مثه عادته
آخه از شما نوشتن نمیدونین راحته
دفترام همه سیا شدن با نام نازتون
کاش میشد دفترامو بگیرینو کتاب بدین
دوری از شما نمیدونین چه عالمی داره
درد عاشقی که هست بارونم همراش میباره
صد هزارتا حرف ساده با یه عالمه سوال
کاش میشد به این شبام یه راز بی حجاب بدین
نه دلم از شما سیره نه شکاف بینمون پر
اگه این دلم ماشین بود به خدا حالا بودش غر
واسه این برهنه دل نه لباسی من نمیخوام
شما لطف کنین به من یکی دوتا جوراب بدین
دل بی حوصله من دیگه طاقت نداره
شما دارین میبینین که هی بهونه میاره؟
ببینین حرفم اینه که این دل بیچاره رو
به خدا بی رحمی که اینقدر عذاب بدین
من میگم دلتنگتونه شما میگید خوب میشه
شا دارید میزنید با حرفاتون به من تیشه
کاش میشد یه جا بشینیم روبروی همدیگه
به همه سوالام جواب بی حساب بدین
توی این فاصله ها فقط حواسم به شماست
که کجا چه میکنید آخه دلم پیش شماست
به خدا از دوریتون هر شب دارم خواب میبینم
کاش میشد از راه دور به من تعبیر خواب بدین
گفتین آخه نمیشه تو غریبی تو جمع ما
نامزدی نیا تو آشنا میشی با چاره ما
چون همش شما دارین مهمونی و من نمیام
کاش بیاینو به دلم یه صورتک یه نقاب بدین
میزنم زنگ و دل دیوونه ام رسوا میشه
هر چی بیشتر میزنم بیشتر اونم تنها میشه
عکسی ام ندادی که با اون من آروم بگیرم
کاش بیای به عکسایی که ندادی یه قاب بدی
آخرش من چی بگم فکر میکنم فنا بشم
یا بمیرم یا اسیر چنگ این جفا بشم
کاشکی جای اینهمه انتظاری که تو دادی
بیای و یه بوسه اندازه یک حباب بدی
ببخشیدا جسارته!!
از شما دل نمیکنم شما از من دل میکنید؟
به شما پشت نمیکنم شما به من پشت میکنید؟
تو شبای مهتابی همش به یادتون منم
از یاد من نمیروید شما به یادم میمونید؟
ترانه هام همه شدن قربونی نگاهتون
من بی شما تنها میشم شما بی من چه میکنید؟
فقط یه بار دیدمتون اونم به خدا خیلی کم
من بیقرارم واستون شما بیقراری میکنید؟
اونور تهران تو اراک تو شهر صنعتی شما
صبرم دیگه تموم شده شما واسم صبر میکنید؟
با اون همه نذرونیاز که من واسه شما دادم
به خاطر من میمونید منو فراموش میکنید؟
دوستت دارم خیلی زیاد ببخشیدا جسارته!
میخوام ببوسمت ولی شما اینو باور میکنید؟
هر چی بگی حق منه منم که عاشق شمام
من بی شما فنا میشم شما منو ترک میکنید؟
هر چی که گفتی رو چشم من میدونم شما خوبید
تو تب و تاب تو گمم شما منو درک میکنید؟
گفتی تا نشناسم تورو نمیتونم بگم آره
من همینم کم یا زیاد شما منو باور میکنید؟
ستاره ها تو آسمون هر روز دارن زیاد میشن
من بی شما تنهام شما شب و با کی سر میکنید؟
همه زندگیم شدی حتی پناه خستگیم
رو شونه های خسته ام خستگی و در میکنید؟
حرفامو گفتم که باشعر بگم تا باورم کنی
اگه یه روز من بمیرم شعرامو از بر میکنید؟
گونه های ساده من شدن واسه اشکام یه سد
اگه هوا بارونی شد گونه هامو تر میکنید؟
اگه یه روزی رسیدیم با هم ما به سفره عقد
اگه دستت حلقه بدم دسم انگشتر میکنید؟
تا اون روزامون برسه نمیدونم که میمونم؟
یا اینکه زندگی رو با یکی دیگه سر میکنید؟
حسرت
بوسه؛یه دلم میگه میمونی یه دلم میگه خیاله
یه دلم میگه دوسم داری و باز میگه محالهیه دلم میگه با اینکه یه عمره تو انتظارم
راه من تو جاده عشق خط آخر زوالهیه دلم میگه نخور تو غصه این عشق تازه
تو هنوز اول راهی این آخه تازه نهالهیه دلم میگه میترسه که بری ز دستای من
من میگم غصه ات نداشتن یه یار با جماله؟یه دلم میگه که آخر میمیره تو دستای تو
آخه تو حسرت چنگ بی سرانجام وصالهیه دلم میخواد بپرسه که آیا عاشقم هستی؟
بیچاره هنوز تو حسرت جواب این سوالهیه دلم میگه که میری یکی میگه پر نگیری؟
هنوزم سرنوشتم تو دست برق چشمای غزاله
نوبتم باشه باور کن نوبت رسیدن ماست
جگرم میسوزه چون خدا میگه صعب الوصاله
یکی داره بین ما یکمی آتیش میسوزونه
آخرش من میدونم این رو سیاهی به زغاله
یه دلم میگه که حرفی یه چیزی آخه نمیشه
رود عشق تو پر ازآبهای خوشرنگو زلاله
یه بوسه کم حسرتی نیست که بشه روی لب تو
به خدا منتظرم من دل دنبال یه مجاله
کاشکی
نشکون اون سد چشاتو واسه من
ول نکن رودخونه رو توی کویر
باور بارونیه چشمای تو
میسازه از من یه برکه پیر
کاشکی جا قطره اشکای تو
بوسه من روی گونه ات مینشست
به جای دل پاک و بی ریای تو
بغض من تو بطن حرفات میشکست
کاشکی اون بارونه هست که میباره
رو لباست میریزه تر میکنه
بعد میره زیر لباست میشینه
همه خوشکلیتو از بر میکنه
من بودم که آروم اروم کم کم
از حریم پیرهنت میگذشتم
میرسیدم جایی که قفل حیارو
با نوازش صدام میشکستم
کاشکی برف بودم بارون نه نمیخوام
زودی رد بشم زودی خشک بشم
برف باشم بیشتر میشه پیشت نشست
میشه بیشتر اسیر تنت بشم
کاشکی من ظرفی باشم که میشوری
روزی صد بار من نوازش میشدم
بعد دوباره میدیدی که کفی ام
باز اسیر نازای تو میشدم
ولی نه ظرف ممکنه که بشکنه
دستای نازتو زخمی بکنه
نکنه منو بذاری تو بوفه
به دلت بگو که رحمی بکنه
کاشکی من کتاب درسیت میشدم
روزی صد بار ورقم میزدی تو
تر میشد تنم با خیس اون لبات
میشنیدی هر روز تو حرفای منو
نه ورق ممکنه که پاره بشه
بندازی دور تو یکی نو بخری
من برم تو قسمت باطله ها
تو منو بکلی از یاد ببری
کاشکی من موس و کیبورد تو بودم
روزی صد بار کلیکم میکردی
هنگ میکرد دستگات دوباره از نو
همه حرفاتو تایپ میکردی
ولی نه ممکنه که از دست من
عصبانی شی منو پرت کنی
من که تقصیری ندارم آخه
میگم کاشکی نه که دلسرد بشی
کاشکی من گوشی بودم ببخشیدا
ولی حرفای تو رو میشنیدم
گه گاهی تو خنده های ناز تو
گل بوسه از لبهای تو میچیدم
ولی نه ممکنه که پولشو ندی
قطع کنن دیگه باهام حرف نزنی
من بمونم کنار طاقچه تا شاید
پول بدی دوباره حرفی بزنی
کاشکی بند کیف رو دوشت بودم
تکیه میزدم به پهنای قدت
قسمتی ام دستاتو روی کمرت
قسمتی ام رو ناز مرمر تنت
ولی نه ممکنه که پاره بشم
بندازی دور تو یکی نو بخری
من بشم گنجه کاغذ باطله
باز منو بکلی از یاد ببری
کاش خودم باشم منو باور کنی
توی دستات بغلت جا بگیرم
یه روزی بیاد که مال من بشی
لبامو رو لب نازت ببینم
رفتی
رفتی و با رفتنت دیوارا ریختن رو سرم
آشیونه ندارم یه مرغ بی بال و پرم
یه مترسک یه غریبه یه هوای مرده ام من
بعد رفتنت میدونم نزد دل شرمنده ام من
تو که رفتی شب خستم دیگه ماه و نمیاره
نمیخواد مهتابی باشه شبی که تورو نداره
بی تو خورشید گری و شورو طراوتی نداره
برا اون قلبی که با تو بودنش مثه بهاره
زمینم طاقت دوریت واسه خاکش مثه سمه
هر چی گل بعد تو روئید رو سرش عرق شرمه
هوا ابری چشما حیرون روی لبها حس غربت
رفتنت آشوب به پا کرد توی تاریکی و ظلمت
لحظه آخر رفتن گفتی که عاشقت بودم
هر جا هستی یاد من باش منی که فکرت نبودم
منی که عاشق شدم باز با صدای تو دوباره
با نگات خیال میکردم سوز سرما از بهاره
کلاغه به خونش نرسید
صف طویل روغن با کوپن تا زده
تو قرن هفتمیم ما با این همه کبکبه
یه جا توی عروسی نجابت رنگ دسمال
مهری های سنگین هزارویک دغدغه
اگه مجرد باشی خونه و کار نمیدن
اگه موهات بلند باشه مدرسه رات نمیدن
تو این سیاهی شوم هر کی یه سازی میزنه
اگه تو روی مد باشی جوابتو نمیدن
هرجا میری برای بهتر شدن رفتار باهات
دکمه بالایی رو محکمو محکمتر ببند
اگه میخوای همیشه شانس به تو رو بکنه
موهای صورتت رو تا نوک پات بکن بلند
اگه میخوای متلک نگن روسریتو نکش پایین
موهای زیباتو توی شکنجه ی حجاب ببین
اگه دمکراسی دادین این اداها مال چیه؟
آهای با شماهام پاشین جوابمو زودتر بدین
اگه عقب موندگی رو نام ایرون بوده
همش بخاطر همین سایه ی شومشون بوده
برین از این خاک شماها اجوزه های گرگ نما
نزارین به سخره بگیرن مردم ما رو آدما
با این که دارین ماها تو حرف آزادی میدید
وعده خوشبختی تو دمکراسی بازی میدید
با هم میبینیم عاقبت این شعارو روی دیوار
قصه ی ما تموم شدو کلاغه به خونش نرسید
من میگم،تو میگی
به
خدا دلو شکستن یه گناههواسه من این انتظار اول راهه
هرچی میگم عشق من تو باورم کن
میگی که باور تو واسم سواله
من میگم ستاره ها چقدرقشنگن
تو میگی دل نازٌکن مانند ژاله
من میگم راه منو تو ببین چه زیباست
تو میگی از این گذشتن واسم محاله
من میگم کاشکی که هرگز از هم نرنجیم
تو میگی باور نکن خواب و خیاله
من میگم به جون خریدم این سختیارو
تو میگی کو تا یه جنگل تازه نهاله
من میگم ریشه میمونم بمون تو ریشه
تو میگی هیزم نداریم کمبود زغاله
من میگم ترانهء من قربونی تو
تو میگی غذا تموم شد پس کو پیاله؟
من میگم هر چی که دردِ مالِ یه مردِ
تو میگی داره ز درداش همش میناله
من میگم رسوای بی چون و چراتم
تو میگی کو تا یه کنکور این یه سواله
من میگم اشکای چشمات چون آذرخشه
تو میگی این یه نسیمه طوفان شماله
من میگم تشنه ام تشنهء حرفات
تو میگی که چارهءدرد آب زلاله
من میگم تنهام ولی نه با تو
تو میگی این راه خط بطاله
من میگم مثه یه باغی سرسبز
تو میگی نخور میوه هاش کاله
من میگم جرات میخواد گذشتن
تو میگی از من؟ نه این خیاله
من میگم با تو تو میگی بی من
اینجا همیشه یه جور سواله
دیگه ترانه چارهءکار نیست
واسم این دوری دیگه محاله
من و تو
تو
تو اوج آسمونو،من توی قعر زمینمبی تو ای ستارهءمن،زیر خاکها ،شب نشینم
تو تو قلب ماهی هاو،من تو بطن گل و مرداب
نری اون دورا عزیزم،میافتی تو دام گرداب
شاید این بغضی که دارم،باشه ارزونی عشقت
تو بمون کتار من باش،شاید پر شم از طلسمت
توی تنهایی و غربت،تو شب بی اعتباری
واسه هر کی که میبازه،تو یه برد تازه داری
تو یه رود بی سکونو،چشم خیس وترمهتاب
ماه پیشت بها نداره،ارزشی نداره آفتاب
تو ترانهءبهاری،جادهءبی خس و خاری
شب برات ماه و میبازه،توی هر شرط و قماری
من توی قمار چشمات،اولین برد زمینم
تو با یک دنیا ترانه،بی تو من تنها ترینم
خسیس
میون
برزخ بودیو ، کسی به دادت نرسیدمیون اینهمه هیاهو ، کسی چشماتو ندید
کسی نمیخواست بدونه ، که گریه هات واسه چیه
واسه چی غصه میخوری ، غم تو یکی چی چیه؟
اما دور از تو اینورا ، قلبی واسه تو میتپید
میمردو زنده میشد اون ، وقتی که گریه هاتو دید
با هر نفس که کشیدی ، بازدم تو بیمه میکرد
اگه غصتو نمیخورد ، خودشو جریمه میکرد
ولیکن اون زرق چشات ، تاریک چشماشو ندید
خاموش بود اما هی ناز ، ترانه هاتو میکشید
ناز میکشید ناز میکشید ، ناز ترانه های تو
چیزی که مال خودشه ، اما امانت دست تو
گریه هاشو قائم میکرد ، پشت نگاه اطلسی
صدات میکردش اون همش، با خنده های زورکی
حتی نخواستی تو واسش ، ترانه هاتو بخونی
میگفتی روت نمیشه اما ، خودت بهتر میدونی
اما نمیشه که منم ، ندم شعرامو بخونی
تو باید از ترانه هام ، بهونه هامو بدونی
من مثه تو بخیل نشم ، اینو من از خدامیخوام
باور کن ایندفه نبود ، که چیزی از تو من میخوام
یادت میاد تو جشنواره ، که دوربینتو ندادی؟
خیلی خسیسی فهیمه ، ترانه هاتم ندادی
نبرد آسمون
خورشید
قهار یه طرف ماه با ستارش یه طرفآسمونم
شب یا که روز هم این طرف هم اون طرفزمین
پر صلابتم شده شبیه رینگ جنگدلش
خونه از زمونه ولی تو جنگ یه بی طرفقاضی
خداست و گلدونا تو این نبرد آسموندنبال
تومیگردنو دنبال یار مهربونجنگ
که تموم شد عزیزم تو تقسیم غنائماهرچی
ستارست مال تو هرچی شکست مال ماتا
بوده این بوده عزیز ستیز خورشیدو یه ماههمیشه
حق بوده با مردم نه وزیر نه اینکه شاهآخر
قصه رو ببین لیلی به مجنون نرسیدآخرشم
حضرت یعقوب پسر خودشو ندید
واسه من!نه
باورش
سخته ولیکن من دارم میرم عزیزم میدونم باور نداری واسه تو سخته هنوزمتو
رویایی و من اما توی بیداریا خوابم تو مثه دریایی و من مثه آرزو سرابممیدونم
حال نگاتو وقتی بشنوی که مردم من از دنیای نگاهت به خدا هیچی نبردمبار
آخره نگاهم رو به در تو انتظاره هر چی خستگی کشیدم بغض سرد بیقرارهواسه
تو یه دنیا عشقم واسه من یه دنیا مشقی واسه تو سیبل صداقت ولیکن تو تیر مشقیولیکن
میرم بدونی بی منم باید بمونی واسه عاشقای بعدی شعر تازه ای بخونیصحبت
یکی دو شب نیست صحبت یه خط دوخط نیست رگ خواب دل منو جز تو هیچکسی بلد نیسترفتنم
آخرین کار صحبت آخر سکوته بی صدایی توشهءمن غصهءمن روبروتهبرو
خوش باش و سلامت زندگی کن با سعادت من فقط بودم زیادی کاشکی میگفتی تو راحت
چرا؟
چرا
ناراحتو سردی؟چرا
وقتی که بهت میگم عسل برنمیگردی؟چرا
حرف از یه رفاقت که میاد؟میگی
که دنبال من توی رفاقت تو نگردی؟چرا
بی بهونه میخوای دیوونم کنی ستاره؟تو
خودت بهتر میدونی تو زمستونم بهارهتو
خودت آدرسو دادی که بهار بیاد سراغمتو
خودت بهتر میدونی از نگاهت داغ داغممیدونم
دوسم داری عسل بگو باور کنممیخوام
واسم شرط بذاری بعد خدارو داور کنممیخوام
اگه قسمتی باشه سهم هم بشیم دوبارهتو
تو سرنوشت من شی من واسه شبات ستارهکمکم
کن تا که لایق بمونم واسه نگاهتتوشه
کم نیست واسهء قدم گذاشتن توی راهت
کاش
کاش
آن موقع که احساس منمثه
شبنم روی برگ تو نشستسرخی
بی مثل لبانت رابا
همهء وجود احساس میکردکاش
آن موقع که ما دست دادیمکه
بمانیم توی این راه بلندپای
زیبا و تماشایی توسختی
راه را احساس میکردکاش
آن موقع که باران باریدزیر
باران عهد میبستیمگونهء
خیس شدم از بارانقطرهء
اشک تو احساس میکردکاش
آن موقع که شب بودو پناهبه
جز اسم تو نبود در سر منترس
بی شائبهء رفتن توشب
مهتابیم احساس میکردکاش
آن موقع که میگفتم شعراز
همه جا و مکان دل تورنگ
عشق ساده بی ریای توقلم
خسته ام احساس میکردکاش
آن موقع که بر دوش نسیماسم
هم را ما صدا میکردیمخاروخاساک
این فاصله هادل
بی مثل تو احساس میکردکاش
وقتی که به هم میگفتیمبی
صدا ما چقدر عاشق هستیمگوش
نابینای دل نازک ماذره
ای احساس احساس میکرد