یادم رفت بت بگم

تو رفتی و نرفته یاد تو از روزگارم 

تو چون تابستون و من او خزون بی بهارم 

تو رفتی شاید این رفتن بشه چاره ی کارم 

یادم رفت بت بگم عمریه دارم بد میارم  

یادم رفت بت بگم تموم زندگیم تو بودی 

شیشه ی عمرمو 2ساله از من تو ربودی 

دادی به وسعت عاشقیام تو یه رکودی 

بهم بگو اونکه شکست دلو ، اون تو نبودی  

یادم رفت بت بگم چه صادقانه با تو هستم 

برای اون نگات من می نخورده مست مستم 

بجز تو آسمونی، چش روی هر ستاره بستم 

از این فاصله ها جدائیا من خیلی خستم  

یادم رفت بت بگم تموم آروزو و هستی 

مسیح و کیش و دین و بت پرستی 

خیال عاشقی و سادگی و شام مستی 

به اون خدا برای من فقط تو هستی  

یادم رفت بت بگم چه ساده از من تو گذشتی 

به عاشقت نداری رحم و مهر یا یه گذشتی 

اگه تموم دنیا رو تو با یه دونه کشتی 

مثه من نمیشد پیدا اگه یه روز میگشتی  

یادم رفت بت بگم با اینکه رفتی تو ز پیشم 

با اینکه با جدائی تو زدی تیشه به ریشم  

بدون اون که بهت گفت یه روزی عاشقت میشم

حالام بدون که واست من اون عاشق همیشم 

نظرات 4 + ارسال نظر
میترا نصیری پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:43 ب.ظ http://iceheart3.blogspot.com/


سلام وبلاگ قشنگی و پر محتوی داری به وبلاگ منم سری بزن تا با هم بیشتر همکاری کنیم ، مطمئن باش بدون هیچ هزینه و وقت ، اصلآ بدون کلیک روی تبلیغات و عضو شدن تو سایتهای مختلف می تونید درآمد داشته باشی مهم اینکه هر وقت که تو اینترنت بری حالا هرکاری داشته باشی دانلود کردن یا وبلاگ update کردن و غیره برات درآمد حساب می شه چیزی واقعا از دست نمی دی حتی اگه وقتی براش نذاری هر 5 ماه $20 می گیری

زهرا شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:41 ق.ظ

سلام مرد شاعر
باز هم خوب نوشتی. شعرات با همه ی تلخیشون به دل میشینه. مواظب دل مثل آینه ات باش هر چند شکسته ولی هنوز آینه است وهر تیکه اش میتونه خورشیدو منعکس کنه اینو یادت نره.راستی یادم رفت بگم سربلند و شاد باشی:)))))

ملیکا شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:55 ق.ظ

زهرا یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:46 ق.ظ

سلام مرد شاعر! خیلی وقته چیزی ننوشتی. نکنه دیگه نمیخوای این کارو بکنی؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد