راه پس و پیش

شنیدم گفتی جائی که دلی بمن ندادی

دل شکست و غصه خوردم من ازین حالی که دادی 

شنیدم گفتی حتی توی فکرت جا ندارم

من نه اینجا و نه اونجا و نه هیچ جا جا ندارم 

تو در بهشت بودی واسه این کالبد پوچم

بعد ازین تو مطمئن باش من عشایری تو کوچم 

از عشیره ی دل تو من برون فتاده اما

نمیدونم چرا حل نمیشه آخه این معما 

تو خیالم آخ چه فکرائی که واسه تو نداشتم

میوه ی عشق و بی وفقه از نگاهت برمیداشتم 

تو چه آسون وای چه آسون زدی و کردی خرابش

دل شکسته دم مرگه چی بدم حالا جوابش 

فکر هرچی و جوابی تو این دوری میکردم

چرا وقتی که تو نیستی من دارم زوری میگردم 

آخ خدایا درد بی درمون عاشقی تو دادی 

آ خدا بهم بده تو این غریبی یه جوابی 

تو غربتی که هستم کاش که هیچ آدم نمونه

عشق و عاشقی چه درد سختیه تو این زمونه 

اون که میخوامو نمیخواد دلمو حتی ذره

قلب عاشق منو ببین که کرده ذره ذره 

تا کجا باید سفر کرد تا کجا باید ندید

درد دوری انتظارو چند تا مصرع سپید 

از همین تهران دودی تا هوای شرجیه کیش

تو نذاشتی واسه من نه راه پس نه راه پیش

نظرات 1 + ارسال نظر
زهرا چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:28 ق.ظ

تلخ مثل قهوه، مثل حال و هوات :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد