خیلی وقته

خیلی وقته که پریشونت شدم

نیستی لیلی ولی مجنونت شدم

میدونم تو طعم احساس منو دوس نداری

چه کنم که این روزا قهوه ی فنجونت شدم

***

با یه اتفاق ساده من شدم عاشقه تو

باوجود اینکه نیستم هنوزم لایق تو

نمیدونم چیشد از کدوم طرف سر رسیدم

سرزده چیشد که من ناخونده مهمونت شدم

***

من فقط خوب میدونم نیس دیگه جز تو واسه من

تو ورق بازیه عشق نگاه تو شد آسه من

***

تو جنون بی مرام دلبری داغه نگات

داره این دلم میگه صد ساله که جونم فدات

***

من شدم ناخونده مهمون تو چرا پریشونی؟

تو چرا واسه نگاه اون شبت پشیمونی

آره اون شب با همون نگاه تو تو مهمونی

تا ابد کردی دلم رو بیگناه تو زندونی

***

پس چرا زندون من پنجره بازی نداره

چرا دادسرای عشقت حتی قاضی نداره

***

تو چه ساده دلمو کردی اسیر این رسمشه؟

آره ساده دل دادم واسه دلم این حقشه

***

خلاصه بگم که انگار بدجوری هلاکتم

میدونم حوصله واسه بچه بازی نداری

تو فقط بگو کلید قفل قلب تو کجاس

یادته بچه بودیم گفتی که رازی نداری؟

***

من میمونم منتظر با این که خیلی بیخیالی

واسه ابراز علاقه تو ندادی یه مجالی

میدونم درصد عشق تو بمن یک به صدم نیس

ولی خوب اینم حسابه به دلم یه احتمالی

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
زهرا چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:30 ق.ظ http://ghare-B-kasi.blogsky.com

سلام سیاوش جان
خوشحال می شم به کلبه ی من یه سری بزنی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد