خیلی دیره

نمیدونم چیشد دل به تو باختم

رو این دریا چه جوری خونه ساختم

منی که کار به  کار تو نداشتم

چه بچه گونه اسب عشق و تاختم

نمیدونم چیشد دل به تو بستم

به تو گفتم که تا آخرش هستم

تو هم چه ساده از دلم گذشتی

با اینکه خوب میدونستی که خستم

چیشد؟راستی کجا پاکج گذاشتم

چرا از دل تو خبر نداشتم

چرا نفهمیدم چشات با من نیست

نمیدونم شاید چاره نداشتم

شاید تو این خیال بودم که خوبی

تو درد عشق میدونستی بخوبی

ولی امون که فانوس نگامو

به دروازه ی بی مهری می کوبی

خیال کردم تو از بد میگریزی

نفهمیدم فقط اشوه میریزی

دلم گول نگاه ساده تو خورد

دلم میگفت براش خیلی عزیزی

اونم آخر نفهمید کی به کی شد

تو این قصه نصیبش تاریکی شد

ولی سهم تو شد رفتن و رفتن

غم و غصه ببین تو سهم کی شد

ولی قشنگ من غصه ات نگیره

از اینکه دل من هنوز اسیره

برو ولی یه روز آخر میفهمی

امون از اینکه دیگه خیلی دیره

نظرات 1 + ارسال نظر
دو عاشق چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:18 ق.ظ http://taksetarehshab.blogfa.com


دوست عزیز با عرض سلام .
با پیشنهادی خدا پسندانه منتظر شمائیم.
قدمی رنجه کنید و ما را از حضور سبزتان بی نصیب مگذارید.
ویژه ماه مبارک رمضان ( لطفا پست آخر را حتما مطالعه کنید )
با تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد