ورق

آدم به آخر برسه صبرش دیگه تموم بشه

واسه دیدن یارش دلتنگ آسمون بشه

از زمینو از آسمون بهونه بیخود بگیره

اصلان بیاد بگه میخواد زنده نمونه بمیره

گریه کنه بارون بیاد خیس بشه سقف آسمون

از توی چشماش رد نشه بعد بارون رنگین کمون

بخاطر یه نیم نگات هر ثانیه جون ببازه

با یه نوشته تو کادوت برا دلش زندون بسازه

دلگیر نشه هر چی میگی بعدش وفا نمیکنی

خودخوری کنه تا ابد بترسه از اینکه بری

بمیره اما تو ببینی داره نفس میکشه

خون دل بیمارشو به پیکر قفس میکشه

تو زندون خود ساختش طی شه مجازات یه عشق

صبحش بیان اعدام بشه بازم به چوب دار عشق

بی سر پناهیتو ببینه و هی آتیش بگیره

بیاد ببنیه تو هنوز باور نداری اسیره

بشنوه اون کنایه ها ببینه هی جورو جفا

دردش اینه که تو هنوز نیستی سر عهدو وفا

جمع بشه دردا تو دلش یهو اون آتیش بگیره

ولی ببینی که هنوز باز توی عشقت اسیره

دیدی کسی با این نشون ؟اگه دیدی بهم بگو

بهم بگو یاد بگیرم اگه دیدی لطفا بگو

بگو ببینم چی جوری تونست تحمل بکنه

چی جوری تونست توی چش دلش نگاهی بکنه

بهم بگو تا یاد بگیرم دیگه گریه ام نگیره

دلم واسه دوری ز تو همش بهونه نگیره

بهم بگو یاد بگیرم با یادت دلخوش بمونم

دوست دارم رو نگفتی میگی یه روز من میدونم

تو انتظار دیدنت من میمونم تا آخرش

من میمونم تا این ورق برگرده روی بهترش

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد