اردیبهشت۵۴

 

من میگم،تو میگی

به خدا دلو شکستن یه گناهه

واسه من این انتظار اول راهه

هرچی میگم عشق من تو باورم کن

میگی که باور تو واسم سواله

من میگم ستاره ها چقدرقشنگن

تو میگی دل نازٌکن مانند ژاله

من میگم راه منو تو ببین چه زیباست

تو میگی از این گذشتن واسم محاله

من میگم کاشکی که هرگز از هم نرنجیم

تو میگی باور نکن خواب و خیاله

من میگم به جون خریدم این سختیارو

تو میگی کو تا یه جنگل تازه نهاله

من میگم ریشه میمونم بمون تو ریشه

تو میگی هیزم نداریم کمبود زغاله

من میگم ترانهء من قربونی تو

تو میگی غذا تموم شد پس کو پیاله؟

من میگم هر چی که دردِ مالِ یه مردِ

تو میگی داره ز درداش همش میناله

من میگم رسوای بی چون و چراتم

تو میگی کو تا یه کنکور این یه سواله

من میگم اشکای چشمات چون آذرخشه

تو میگی این یه نسیمه طوفان شماله

من میگم تشنه ام تشنهء حرفات

تو میگی که چارهءدرد آب زلاله

من میگم تنهام ولی نه با تو

تو میگی این راه خط بطاله

من میگم مثه یه باغی سرسبز

تو میگی نخور میوه هاش کاله

من میگم جرات میخواد گذشتن

تو میگی از من؟ نه این خیاله

من میگم با تو تو میگی بی من

اینجا همیشه یه جور سواله

دیگه ترانه چارهءکار نیست

واسم این دوری دیگه محاله

 

 

من و تو

تو تو اوج آسمونو،من توی قعر زمینم

بی تو ای ستارهءمن،زیر خاکها ،شب نشینم

تو تو قلب ماهی هاو،من تو بطن گل و مرداب

نری اون دورا عزیزم،میافتی تو دام گرداب

شاید این بغضی که دارم،باشه ارزونی عشقت

تو بمون کتار من باش،شاید پر شم از طلسمت

توی تنهایی و غربت،تو شب بی اعتباری

واسه هر کی که میبازه،تو یه برد تازه داری

تو یه رود بی سکونو،چشم خیس وترمهتاب

ماه پیشت بها نداره،ارزشی نداره آفتاب

تو ترانهءبهاری،جادهءبی خس و خاری

شب برات ماه و میبازه،توی هر شرط و قماری

من توی قمار چشمات،اولین برد زمینم

تو با یک دنیا ترانه،بی تو من تنها ترینم

خسیس

میون برزخ بودیو ، کسی به دادت نرسید

میون اینهمه هیاهو ، کسی چشماتو ندید

کسی نمیخواست بدونه ، که گریه هات واسه چیه

واسه چی غصه میخوری ، غم تو یکی چی چیه؟

اما دور از تو اینورا ، قلبی واسه تو میتپید

میمردو زنده میشد اون ، وقتی که گریه هاتو دید

با هر نفس که کشیدی ، بازدم تو بیمه میکرد

اگه غصتو نمیخورد ، خودشو جریمه میکرد

ولیکن اون زرق چشات ، تاریک چشماشو ندید

خاموش بود اما هی ناز ، ترانه هاتو میکشید

ناز میکشید ناز میکشید ، ناز ترانه های تو

چیزی که مال خودشه ، اما امانت دست تو

گریه هاشو قائم میکرد ، پشت نگاه اطلسی

صدات میکردش اون همش، با خنده های زورکی

حتی نخواستی تو واسش ، ترانه هاتو بخونی

میگفتی روت نمیشه اما ، خودت بهتر میدونی

اما نمیشه که منم ، ندم شعرامو بخونی

تو باید از ترانه هام ، بهونه هامو بدونی

من مثه تو بخیل نشم ، اینو من از خدامیخوام

باور کن ایندفه نبود ، که چیزی از تو من میخوام

یادت میاد تو جشنواره ، که دوربینتو ندادی؟

خیلی خسیسی فهیمه ، ترانه هاتم ندادی

 

نبرد آسمون

خورشید قهار یه طرف ماه با ستارش یه طرف

آسمونم شب یا که روز هم این طرف هم اون طرف

زمین پر صلابتم شده شبیه رینگ جنگ

دلش خونه از زمونه ولی تو جنگ یه بی طرف

قاضی خداست و گلدونا تو این نبرد آسمون

دنبال تومیگردنو دنبال یار مهربون

جنگ که تموم شد عزیزم تو تقسیم غنائما

هرچی ستارست مال تو هرچی شکست مال ما

تا بوده این بوده عزیز ستیز خورشیدو یه ماه

همیشه حق بوده با مردم نه وزیر نه اینکه شاه

آخر قصه رو ببین لیلی به مجنون نرسید

آخرشم حضرت یعقوب پسر خودشو ندید

 

 

 

واسه من!نه

باورش سخته ولیکن من دارم میرم عزیزم

میدونم باور نداری واسه تو سخته هنوزم

تو رویایی و من اما توی بیداریا خوابم

تو مثه دریایی و من مثه آرزو سرابم

میدونم حال نگاتو وقتی بشنوی که مردم

من از دنیای نگاهت به خدا هیچی نبردم

بار آخره نگاهم رو به در تو انتظاره

هر چی خستگی کشیدم بغض سرد بیقراره

واسه تو یه دنیا عشقم واسه من یه دنیا مشقی

واسه تو سیبل صداقت ولیکن تو تیر مشقی

ولیکن میرم بدونی بی منم باید بمونی

واسه عاشقای بعدی شعر تازه ای بخونی

صحبت یکی دو شب نیست صحبت یه خط دوخط نیست

رگ خواب دل منو جز تو هیچکسی بلد نیست

رفتنم آخرین کار صحبت آخر سکوته

بی صدایی توشهءمن غصهءمن روبروته

برو خوش باش و سلامت زندگی کن با سعادت

من فقط بودم زیادی کاشکی میگفتی تو راحت

 

 

چرا؟

چرا ناراحتو سردی؟

چرا وقتی که بهت میگم عسل برنمیگردی؟

چرا حرف از یه رفاقت که میاد؟

میگی که دنبال من توی رفاقت تو نگردی؟

چرا بی بهونه میخوای دیوونم کنی ستاره؟

تو خودت بهتر میدونی تو زمستونم بهاره

تو خودت آدرسو دادی که بهار بیاد سراغم

تو خودت بهتر میدونی از نگاهت داغ داغم

میدونم دوسم داری عسل بگو باور کنم

میخوام واسم شرط بذاری بعد خدارو داور کنم

میخوام اگه قسمتی باشه سهم هم بشیم دوباره

تو تو سرنوشت من شی من واسه شبات ستاره

کمکم کن تا که لایق بمونم واسه نگاهت

توشه کم نیست واسهء قدم گذاشتن توی راهت

 

 

کاش

کاش آن موقع که احساس من

مثه شبنم روی برگ تو نشست

سرخی بی مثل لبانت را

با همهء وجود احساس میکرد

کاش آن موقع که ما دست دادیم

که بمانیم توی این راه بلند

پای زیبا و تماشایی تو

سختی راه را احساس میکرد

کاش آن موقع که باران بارید

زیر باران عهد میبستیم

گونهء خیس شدم از باران

قطرهء اشک تو احساس میکرد

کاش آن موقع که شب بودو پناه

به جز اسم تو نبود در سر من

ترس بی شائبهء رفتن تو

شب مهتابیم احساس میکرد

کاش آن موقع که میگفتم شعر

از همه جا و مکان دل تو

رنگ عشق ساده بی ریای تو

قلم خسته ام احساس میکرد

کاش آن موقع که بر دوش نسیم

اسم هم را ما صدا میکردیم

خاروخاساک این فاصله ها

دل بی مثل تو احساس میکرد

کاش وقتی که به هم میگفتیم

بی صدا ما چقدر عاشق هستیم

گوش نابینای دل نازک ما

ذره ای احساس احساس میکرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد